حادثه برخورد خودروی حامل اتباع غیرمجاز افغان با تریلی در محور سراوان به خاش و مرگ ۹ نفر از اتباع، تنها یک سانحه جادهای نیست؛ زنگ هشدار یک بحران ساختاری است. بحرانی که نشان میدهد قاچاق انسان در جادههای کشور، نه پدیدهای تصادفی که محصول مجموعهای از ضعفها، خلأها و ناهماهنگیها میان دستگاههای مسئول است.
وقتی در یک پژوی سواری، ۱۵ تبعه غیرمجاز افغان در صندوق و کابین و حتی فضاهای استتاری جاسازی میشوند و راننده ۱۳۷ کیلومتر را با سرعتهای مرگبار برای فرار از پلیس میتازد، حادثهای چنین فاجعهبار نه عجیب است و نه غیرمنتظره. آنچه رخ داده نتیجه طبیعی یک زنجیره معیوب است. زنجیرهای از نفوذ شبکههای قاچاق در مرزها تا ضعف نظارت جادهای و نبود سازوکار بازدارنده جدی.
روز گذشته وزیر کشور گزارش داد ۵/۱ میلیون نفر اتباع خارجی در سال جاری بازگشت داده شدهاند که حدود ۷۰ درصد از این افراد «خودمعرف» بودند. براساس گزارش وزیر کشور، ۶ میلیون تبعه خارجی در حال حاضر در کشور حضور دارند.
این ارقام ظاهراً نشان از «مدیریت موفق» دارد، اما در کنار حادثه سراوان تصویر متفاوتی ترسیم میکند؛ اگر بازگشتها میلیونی و امنیت مرزی پایدار است، پس این حجم عظیم ورود غیرقانونی چگونه و از کدام مسیر اتفاق میافتد؟ این تناقض نشان میدهد که ورود اتباع غیرمجاز به کشور بسیار گستردهتر از ظرفیت کنترل موجود است و شبکههای قاچاق نیز هر روز جسورتر میشوند.
اما در این بین، پرسش اساسی این است که چرا قاچاق انسان اینقدر ساده است؟ پاسخ بنیادین اول این است که اقتصاد قاچاقچیها از جان انسانها سود میبرد. حمل ۱۰ تا ۱۵ نفر در یک پژو، یعنی چند میلیون سود در یک مسیر کوتاه. چنین درآمدی، هر قانونشکنی را تشویق میکند، از همینرو وقتی هزینه خطر کمتر از سود باشد، بازار قاچاق زنده میماند. نبود برخوردهای بازدارنده و هماهنگ هم از پاسخهای بنیادین این دوره است؛ اینکه پلیس با امکانات خود مبارزه میکند، اما این مسئله تنها با نیروی انتظامی حل نمیشود، از همینرو تا زمانی که استانداریها، دستگاههای امنیتی، قضایی، مرزبانی و نهادهای محلی در یک طرح واحد و جدی عمل نکنند، چرخه قاچاق بازتولید میشود.
انسداد مرز یک مفهوم صرفاً فیزیکی نیست؛ باید انسداد اطلاعاتی، عملیاتی و شبکهای باشد. وقتی وزیر کشور میگوید «انسداد فقط دیوار نیست»، درست میگوید، اما آیا سامانههای هوشمند، کنترلهای لایهای و رصد جادهای واقعاً ایجاد شده که البته حادثه سراوان نشان میدهد پاسخ منفی است.
نبود طرح پایدار برای ساماندهی اتباع هم از معضلات بر جای مانده در این حوزه است. پراکندگی جمعیت مهاجران، نبود بانک اطلاعاتی کامل و مدیریت کوتاهمدت باعث شده تمام فشار کنترل مهاجرت روی دوش پلیس و مرزبانی بیفتد، در حالی که این یک مسئله حکمرانی چندبخشی است.
باید در نظر داشت هشدار رئیس پلیسراه کشور، هشدار به ساختار قانونی کشور است. اینکه اگر به جای تریلی، یک اتوبوس یا خودروی خانواده در مسیر بود، امروز با یک «فاجعه ملی» روبهرو بودیم. پدیده قاچاق انسان تنها جان مهاجران را تهدید نمیکند، بلکه امنیت ترافیکی کشور را مختل میکند. جادهای که تبدیل به مسیر حمل انسان در فضاهای غیرایمن شود، برای همه خطرناک است.
باید در نظر داشت مقابله با قاچاق انسان نیازمند برخورد قاطع، اما هوشمندانه است. براساس اظهارنظر رئیس پلیسراه استانداران باید از اختیارات ویژه تفویض شده استفاده کنند، نه روی کاغذ، بلکه در میدان. همچنین سامانههای کنترل هوشمند جادهای باید در مرزها و جادههای ترانزیتی تقویت شود. مقابله با باندهای سازمانیافته قاچاق انسان باید به جای برخورد موردی در قالب عملیاتهای شبکهای انجام شود.
تصادف مرگبار سراوان – خاش یک هشدار است، تا زمانی که ریشههای قاچاق انسان خشک نشود، چنین حوادثی تکرار خواهد شد و پرسش اساسی همچنان پابرجاست؛ چطور ممکن است ۱۵ انسان در یک پژو جاسازی شوند و ۱۳۷ کیلومتر در جادههای کشور برانند، بدون اینکه هیچ سیستمی آنها را ببیند؟
پاسخ به این پرسش، همان نقطهای است که سیاستگذاری مهاجرت و امنیت مرزی کشور باید از آن آغاز شود.